مقاله موسیقی و معماری ایران به داستان زندگی صادق هدایت و تقی تفضلی که همزمان در پاریس زندگی می کردند می پردازد.
داستان به زمانی تعلق دارد که صادق هدایت در پاریس زندگی میکرده و تقی تفضلی،که سه تار را به کمال مینوازد،نیز در همانجا به سر میبرده.
پس از مدتها دوری،دیداری برای این دو هنرمند فراهم میشود و در خانه ی خنیاگر به گفتگو مینشینند…
هنگامی که دیگر سخن را بازار نمانده،میزبان،یعنی استاد سه تار،بلند می شود تا گرمافن را کوک کند.و چون حرمت دوست واجب است،ازو میپرسد که«کدام یک از خنیاگران فرنگ را میپسندی؟»و تنی چند از بزرگان آن دیار را نام میبرد و هدایت چیزی نمیگوید؛ حال آنکه همه را خوب میشناسد.
اما بلند می شود و سه تار را به دست دوست میسپرد.استاد سه تار در شگفتی فرو میرود،چرا که شنیده بود هدایت این سازها و سرودها را خوش ندارد، اما اکنون میدید که نه چنان است.ساز را که کوک ترک داشت،از دست دوست برمیگیرد و مینوازد.
از شما سپاسگذارم که با انشار مطالب مفید به دیگران کمک می کنید